حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
مامان مامان ، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

حسنا تک گل زندگیم

اولین بار خونه اومدن

اولین باری که اومدی خونه قشنگ یادمه با بابا و مامانی اومدیم و تو هم قدم رو چشمای من گذاشتی. با عزیز و مامانی برای اولین بار رفتی حموم . آقاجون و بابا جون همه برای اولین بار اومدن دیدنت . دایی و عمو ها برات گل اوردن . بابا برات قربونی کرد و آقاجون توی گوشت اذان گفت و اسم قشنگت توی گوشت گفت و بابا شناسنامه ات رو که گرفته بود به همه نشون داد و فرداش که چهارشنبه سوری بود رفتین خونه مامانی و 40 روز اونجا بودیم .   ...
20 تير 1394

زردی

سلام عزیز دلم میخوام برات از زردی بگم که از بدو تولدت باهات بود . اصلا دلم نمی خواد یادم بیارم که چقدر گریه کردم . عزیز دلم اونقدر صبور بودی که گریه نمیکردی با کمک خدا و مامانی کم کم خوب شدی و با مامانی و بابا اومدیم خونه . ...
20 تير 1394

روز اومدنت

من از 2 روز پیش خونه مامانی بودم چون حالم بد بود بابا منو فرستاده بود اونجا بالاخره خدا خواست که کوچولومو بهم بده. از ساعت 4صبح شروع شد تا ساعت 6 که همه بیدار مراقب من بودن تا ساعت 9 رفتیم بیمارستان نجمیه و ساعت 11:45 روز پنجشنبه 21 اسفند سال 1393 قدم به این دنیا گذاشتی . قشنگ یادمه فقط یه گریه کوچیک کردی بعد نیم ساعت که تو رو بهم دادن که شیر بدم زیباترین نوزاد توی بغلم بود اونقدر قشنگ نگاهم می کردی که دلم میخواد بازم برم به اون لحظه                         ...
9 تير 1394

سلام

سلام عزیزم بعد 3 ماه و نیم تازه تونستم برات مطلب بنویسم . می خوام برات از اون روزی  که خدا یه فرشته ناز و کوچولو بهمون داد شروع کنم .                       ...
9 تير 1394
1